...

راحله ی عزیزم سلام

خیلی ساله حال عجیبی دارم یعنی از اون روزی که رفتی، زمانی که سنگینی غمای دنیارو رو شونه هام تحمل کردم زمانی که هنوز بیست سالم نشده بود ولی حس میکردم مرد شدم خیلی نمیخوام چشاتو درد بیارم فقط دو کلمه لطف کن بخون بعد تموم.

دیدی از بچگی احساسمو با خودم کشوندم آوردم حتی وقتی رفتی همه گفتن بچس یادش میره نرفت،دنبالت گشتم گشتم گشتم پیدات کردم اونطوری با اون وضع ردم کردی با خودت گفتی یادش میره نرفت.

بد کردی خانم.

یادته همون اولش گفتم فقط بذار حرفامو بهت بگم بعد برم گوش ندادی؛ شده یه فیلم احساسی نگا کنی هی نگاش کنی تا یه صحنشو از دست ندی گاهی چشاتو خیس کنه گاهی خنده رو لبات بیاره؟

عزیزم منم فیلم بودم نه از نوع دروغ توی جعبه جادو من واقعی بودم لابلای زندگی خودت! نذاشتی حرفای تو دلمو بهت بگم نخواستی بشنوی حرفای اونی که میگفت دیوونته حتی اندازه یه آرایش کردن وقت ندادی به یه انسان...

خواستی با اینکارت کمکم کنی تا فراموشت کنم اما نابودم کردی من هیچی ازت نخواسته بودم که مال من شی فقط پنج دیقه در مقابل عمری که برات گذاشته بودم یه عمر مقابل پنج دیقه

راحله عزیزم نفهمیده نابودم کردی زندگیم داغون شد جوونیم از دست رفت هیچی هیشکی برام نموند شاید موقع تولدت نباشم تا بهت تبریک بگم الان میگم تولدت مبارک عزیزم مواظب خودت باش دیدارمون به قیامت نفسم