چهارده...

ساخت وبلاگ

بازم دهم شهریور اومد و گذشت نمیتونستم بنویسم اما دارم مینویسم تا به خودم بگم چهاردهمین سالی که نبودی رسید و من چهارده ساله که دارم میسوزم اما نمیمیرم.من جهنمو تو این دنیا دیدم روزا و شبام هر لحظم بد میگذره و من آیندمو بد ساختم من آینده رو بی تو نمیدیدم الان که اینجام خیلی برام غریبو ناشناسه من بدجور باختم فکر میکردم بفهمی چقد میخوامت یه جور دیگه رفتار میکنی نه اینکه قبولم کنی با من باشی فقط میخواستم برام وقت بذاری یا قبولم کنی یا کمکم کنی که با تنهاییم کنار بیام اما برعکس تو بیشتر زجرم دادی،راحله خانم اگه قرار به نفرین باشه حق من بود که نفرینت کنم اما بی معرفت تو چرا نفرینم کردی که هیچ کارم جور درنمیاد من تو نبودت هر کار کردم از همه چیم گذشتم من تا ته خودکشی رفتم اما تو نفهمیدی میدونم دلت پیش یکی دیگه آروم گرفته. میدونم تصورش سخته برات که یه پسر بعد این همه سال بازم دلش برات میلرزه بازم مثل قدیما همه چی تورو یادم میندازه هنوزم وقتی برات مینویسم چشام خیسه هنوزم چشام به راهه هنوزم هرروز اینجارو نگا میکنم شاید پیامی بهم داده باشی اما تو نمیفهمی نه نمیفهههههمی هنوزم

 قلبم پر از عشق توعه معجزه اینه... حلالم کن همه چی رو حلالت کردم

این چند سال...
ما را در سایت این چند سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7man-sigar-gitar0 بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت: 16:39